چندتا اتفاق خوووووب
خوشگل مامانی سلام این روزا اینقد ذوق وشوق داری واسه به قول خودت مدرسه که به جای راه رفتن پرواز کردنتو میبینم انگار الهی فدات شم که روز به روز داری خانوم تر میشی . شکر خدا این 2-3 شب اوضاع خوابیدن و بیدار شدنت خوب شده شبا 11 تا 11:15 میخوابی صبح هم 7:30 بیداری ... واسه جبران اینکه کم نخوابیده باشی عصر هم 1 ساعت تا 1:30 میخوابی عزیز دلم . دیروز کلاستونو یه تغییراتی دادن و مربی مهربونتون عوض شد و فهیمه جون شدن مربی جدید شما که همنام بودنشون با مربی پارسالت تداعی خاطرات شیرینی رو واست داره عزیزم ... دیگه اینکه از آتلیه مهد پارسالی تماس گرفتن که عکسا و فیلمت حاضره برم تحویل بگیرم (وااااقعا خسته نباشن قراردادمون با اونا واسه مرداد بوده اما کارارو مهر تحویل دادن) چندتاشو میذارم اینجا البته چون فایلشونو ندارم یه کمی بی کیفیت دیده میشن
من عاشق این عکس آخرم خیلی ناناز شدی مامانی
دیروز بعد از اینکه عکسارو گرفتم با شما و خاله ساره رفتیم خونه فتانه جون از شب عروسیش ندیده بودمش آخه تا اول مهر در حال مهمونداری بودش مامان طفلکیش آخه همه مهموناشون از تهران اومده بودن و کم کم میرفتن . اینم عکس شما خونه عروس خانوم
3 مهر 92