ترنم جونیترنم جونی، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
آلاء جونمآلاء جونم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

ترنم لحظه های زندگی

یه جمعه شاد

1392/6/29 14:58
289 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیز دلم بر خلاف روزای دیگه که تا ساعت 1 ظهر میخوابی جمعه ساعت 10:30 از خواب بیدار شدی اونم با جیغ و گریه گریه که مامان جون کجاست؟؟؟بابایی مامان جونو برده بود برسونه خونه مامانشون (مادرجونه بابایی) شماهم بهونه میگرفتی واسه مامان جون که چرا نیست ... منم کلافه هرکلکی زدم آروم نمیشدی پس به بابایی زنگیدم گفتم اگه کاری نداره بیاد با هم بریم سرزمین عجایب و بابایی هم بلافاصله موافقتشو اعلام کرد از خود راضی منم به شما گفتم و سریع آماده شدیم پیش به سوی سرزمین عجایب

اینجاشما تو ورودی منتظری که بریم تو

اولین بازی که رفتی سراغش این بود عزیزم

وهمینطور همه جا رفتی

رد شدن قطار توجهتو جلب کرده بود

با یه کم ترس سوار قطار شدینگراندوست داشتی بابا هم بیاد اما بابایی مقاومت نشون میداد منتظرمیگفت نه زشته زبان

قربونت بشم که گفتی تنها میرم ... نمیترسم

به به قطار راه افتاد تشویق

بعد از این رفتیم سراغ بقیه بازیها

یه جا مث کف دریا بود ...

این گردون صندلیهاش مث فنجونه در حال حرکت بود عکسش خوب نشد

اینم خانوم خلبان زبان

پیشنهاد من بود سوار زرافه بشی آخه خیلی ناز بود مژه

یه بازی جایزه دار چشمک

وبلاخره بعد از دو ساعت ونیم بازی خوشگلکم رضایت داد که بریم اوه

اومدیم بیرونو رفتیم از پرسون یه کمی هم خرید کردیم

یه شلوارم واسه شما خریدم البته پشتش خوشگلتره نیشخند

مبارکت باشه عسل من قلب

ترنم جونم ایشالا که بهت خوش گذشته باشه عزیز دلم ماچ

جمعه 22 شهریور 92

 

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ترنم
23 شهریور 92 15:20
آفرين به ماماني كه اين قدر زود آپ مي كنه و ما لذت مي بريم


ممنونم
مامان یکتا
23 شهریور 92 15:22
عزیزم همیشه جمعه شادی داشته باشی به ما هم سر بزن


مرسی عزیزم
چشم
اتنا
23 شهریور 92 15:58
بفرمایید قالب وبلاگ تقدیم به شما


ممنونم عزیزم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
23 شهریور 92 16:06
همیشه به شادی گلم عجب شهربازی خوشجلی چه دخترخوشگلتریشلوارخوشگلتم مبارک باشه عزبزم به شادی بپوشی


مرسی عزیزم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
23 شهریور 92 16:09
دوستم من تابه حال ۳تاسی دی بلاگ گرفتم امانمیدونم چراسریع به شماجواب ندادن به من خیلی زودجوب دادن هربار مبلغ رومیریزی بعدش بایدیه تلگراف بزنی و اطلاعات بدی بعدازچندروزهم برات میفرستن
خیلی چیزخوبیه حتمابگیرآدم دلش قرصه که هدچی شدبازم داره ازش


منم نمیدونم چرا جواب ندادن ...
اتنا
23 شهریور 92 16:11
مامانی پس تبلیغ چی شد منظورم قول داده بودینا


بیا ببین
نازی X
23 شهریور 92 16:56
بیا اینجا به دردت میخوره

تو گوگل بزن "کپی پیست کن"

بعد بیا کپی پیست کن




X


نفهمیدم منظورتو
پوریا 
23 شهریور 92 18:23
اگه فروختمت ناراحت نشو ،

چون هر کسي از به راهي نون در مياره ،

ما هم از گل فروشي ...






از لطفتون به دخترم ممنونم
مریم
23 شهریور 92 19:28
ترنم جون و مامانی مهربونش چقد شما میگردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته دوستان به جایه ما
منم همیشه پیش پرنیا نیستم وگرنه هرجا میرفتن ازشون عکس میانداختم


دیگه چیکار کنیم جفتمون ددری هستیم
مامان یاسین
24 شهریور 92 13:48
سلام از این که دیر به دیر میام عذر مرا پذیرا باش
این خانم دختر شما چه قد بهش خوش میگذره دست بابای و مامانیش درد نکنه که این همه به فکر ترنم جون هستن
شلوار نو مبارکککککککککک


خواهش میکنم ویدا جونم
ممنونم