عید قربان + متفرقه های مهر ماه
ترنم جونم سلام عزیز دلم این روزا من خیلی مامان تنبلی شدم خیلی دیر میام سراغ وبت اما مامانی چیکار کنم که اصلا حالم خوب نیس وتو هم فوق العاده بهانه میگیری از دل درد بگیر تا دندون درد ... منم هی باید نازتو بکشم که ناراحت نباشی و فکر نکنی چون دارم یه نی نی میارم به فکرت نیستم ... گرچه همیشه اینم میگی که : اصلا به فکر من نیستی فققط به فکر اون نی نی کوچولوی تو دلتی !!! منم دیگه نمیدونم چیکار کنم
بگذریم . . .
روز عرفه من داشتم همراه تلوزیون دعای عرفه میخوندم شما هم غرق بازی با تبلتت بودی من بلوز بافتنی تنم بود اونوقت تو اینجوری
واسه عید قربان ما هم یه قربونی داشتیم که بابایی بردش خونه مامان جونی چون حیاط دارن اونجا کاراش انجام بشه . انشالا که قبول شده باشه اینم ببعی طفلکی شب قبل از قربونی شدنش
میترسیدی بیشتر از این بهش نزدیک بشی تازه یه لبخند به زور هم زدی
این عکس مال روز کودکه صبح که حاضر شدی بری مهد
25 مهر 92